قدسیان

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُونُواْ قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ... اى کسانى که ایمان آورده‏‌ اید پیوسته به عدالت قیام کنید

قدسیان

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُونُواْ قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ... اى کسانى که ایمان آورده‏‌ اید پیوسته به عدالت قیام کنید

سیب سرخی سر نیزه ست ، دعا کن من نیز
اینچنین کال نمانم ، به شهادت برسم ...

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
پیوندها
قدسیان

۱۸ مطلب با موضوع «دل نوشته» ثبت شده است

بدون مقدمه،می رم سر اصل مطلب،خارج از هرگونه نگارش و هرگونه قواعد دستوری،دلی می خواهم بنویسم،دلم سرد است،سنگ است،مانده ام در این قفس،نه پری برای پرواز،نه پایی برای دویدن،دل هایمان باید شکسته باشد،ولی نمی دانم چرا اینطور نیست،به خدا برای دل خود می نویسم،نه برای هیچ چیز دیگر،مناجات میرداماد،می خواند برای شهدا، و من می نویسم آنچه را که دل می خواهد،آنچه را که خود می پسندم،ساعاتی که از شب گذشته،دلم تاب ندارد،نمی دانم،چرا ...
نمی خواهم روضه بخوانم، ولی خسته شدم از این همه دل تنگی و بی وفایی، اشتباه نگیرید، عاشق هستم، نه آن چیزی که شما فکرش را می کنید، دلم تنگ است، ولی دل گشایم جای دیگر است، چیز دیگر است، نمی دانم چرا هر چیزی که به کربلا نزدیک است، انسان را اینگونه عاشق می کند، نمی دانم، راز این ماجرا کجاست؟!

مانده ام بین دوراهی، در برزخ خود گرفتار شده ام، شما بگویید، شاید دیوانه شده ام...
دیگر طاقت ندارم،این موقع ها که از سال می شود، راستش را بخواهین دلم هوایی می شود،
خدایا انگار هر کس که به تو رسیده است،سرمست است افسوس که ما...
نمی دانم،نپرسید؟!من امشب اصلا هیچ چیز نمی دانم!
خسته شده ام، اصلاً‌گرفتار شده ام، شاید امتحان باشد،شاید دیوانه شدم، ولی حس خوبی است،
الله اکبر
رفقا،خسته ام،نپرسید چرا!دلم شکسته است نپرسید چرا!
اشک هایم جاری است،نه برای ریا،این را هم نپرسید چرا!
دل نوشت است،خرده نگیرد مرا!
دلم تنگ است...
نه کاری، نه عملی،دل را ول کرده ام در کیبورد سیستمم،انگار دلم تایپ می کند،
آه...
اصلا"ً امشب نمی دانم،چرا اینگونه ام،چرا آرام و قرار ندارم،
نه می دانم،حالا که فکرش را می کنم می دانم،باز میاید بوی شهدا
وای...وای...
باز شهادت ....
باز شهدا...
بخدا دست انگشتانم نیست،دلم می نویسد،روضه خوان می خواند و دل می نویسد.
گیر کرده ام،نمی دانم چرا اصلاً اینجایم،
ریا...فریب...دروغ...دزدی...گناه پشت گناه...
همه را خودم دارم،به خودتان نگیرید...
خرده نگیرید...
نمی دانم غروب شلمچه را دیده اید یا نه!نمی دانم تا به حال با شهدا رفیق شده اید یا نه!
ای بابا...
بی چاره گی هم قشنگ است...این موقع از سال که می شود،فقط جسمم اینجاست،دلم می رود جنوب،انگار پا که هیچ، دلی جا مانده آنجا،دل که چه عرض کنم،خود را آنجا جا گذاشته ام،خوش بحال آنانکه می فهمند،شهدا را می فهمند،عشق را می فهمند،با هیچ منطقی در روی این کره ی خاکی نمی شود جمع بست،پر کشیدن دل خود هوایی دارد، هر چند،هر سال که می گذرد، دلمان سنگ تر و سخت تر می شود.
امسال قرار نیست که من...بگذریم،شاید حقم باشد،حتماً حقم است...
دلم پر است،انگار تا فردا هم بخواهد می تواند بنویسد،از ناملایمتی های خودم برای خودم.
رفیقم گفت باید صبر کرد...
راستی (سلام ای شهید گمنام) را یادتان هست،چه زیبا خواند رمضانی!

ان گار امشب دلم جای عقل را گرفته است،جدا از هر چیزی،دعا کنید،دعا کنید،برایم دعا کنید...
چقدر خسته ام امشب،خدایا،خودم میدانم شرمنده ای پلاکشم
ولی چه بکنیم،انگار ما را سحر کرده اند،
خدایا تو رو به جون فاطمه،منم ببر،منم ببر
شاید با نوشته هایم جور در نیاید،ولی این را برای خود می نویسم
برای تشکر از شیار 143،برای حاتمی کیا تا بسازد برای شهدا،برای حامد زمانی تا بخواند برای شهدا
باز حقیر را حلال کنید...
۱۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۲ ، ۰۱:۱۲
ک میل ک اس پور

برف آمد...بعد از چند سال هم آمد...

برف اول، آهسته آمد...بعد تند،تند آمد...

برف سپید آمد...

برف همه جا را سپید کرد...

حتی بعضی از سیاهی ها را...

برف آمد،چه زیبا هم آمد...

ولی انگار برف آمد و ایمانمان را آب کرد...

انگار برف آمد و زشتی ها را نشانمان داد...

عجیب بود در دیار ما در روز برفی...

دختر ها و آقا پسرها مثل تابستان،نه از آن هم کمتر لباس می پوشیدند...

برف آمد اما...عفت رفت...

برف آمد اما...زشتی ها سر بیرون زدند....

برف آمد،نمیدانم چرا نرخ بعضی ها چند برابر شد...

کرایه ها سه برابر شد...

حجاب ها منفی شد...بعضا کسری هم شد...

هر کس کبکی در زیر برف...

پارک ها محل معشوقه نماها....

نمیدانید(شاید هم بدانید)چه خبر بود!در این پارک ها...

خودم دیدم...

برف آمد،اما ایمان،حیا،عفت....رفت

چه زیبا هم رفت...

شاید کفر باشد...ولی دعا کردم که دیگر برف نیاید...

هر چه برف بیشتر می شد...گناهان هم ان گار بیشتر می شد...

دیگر ان گار تمام دختر ها پسر شده اند...

خودم دیدم...

دعا کردم دیگر برف نیاید...

هرزگی...بی عفتی...بی حیایی...بی دینی...موج می زد از نوع برفی اش...

خبری از خودی ها هم نبود،کمتر دیده می شد...

حق هم دارند،این جور جاها جای آن ها نیست...

این جور روزها برای آنها نیست...

برف قرار بود...دو روز ببارد...نمی دانم چرا بیشتر بارید...

شاید اشکان آسمان بود...از این همه گناه...

هر کس برف دیگران را پارو می کرد...

ولی ان گار که برف خودش را، نمی توانست پارو کند...

برف...برف...برف...

زیبا بود...اما برای شیطان...

چه زیبا در این روز های برفی...می دادند سبد کالا...

چه صف هایی...چه طول هایی...

یارانه ها بود گدا پروری...

خدا پدر یارانه را بیامرزد،حداقل کلاس داشت...

نهایت صفش،پنج نفر بود...

آقایان،این گدا پروری نیست...اشتباه نگویید...

رئیس بانک هم سبد کالا می گیرد...

البته سبدی در کار نیست...همه اش در زنبیل است...

برنجشم ان گار خارجی است...

وای بر ما!

از برف رد شدیم...

خدایا ما را ببخش...

خود را فعلا نشناخته ایم...تا چه برسد تو را...

خدایا برفت را بر مردم آفریقا نازل بفرما...

آن ها بهتر قدرت را می دانند...

اینجا بیشتر برای ما زحمت دارد....تا رحمت....

خدایا دیگر برف نیاید...

خدایا برفهایت آب شد...ما را هم آب کن...



۱۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۲ ، ۱۲:۲۸
ک میل ک اس پور

شهادت را گویند به اهل درد می دهند      نه اهل بی درد...

درد چیست؟...

درد را چه می خواهیم بکنیم...خانه داریم...همسر داریم...موبایلو ماشینو فیسبوک داریم...

زندگی عشق است!...درد دگر چیست؟...شهادت چیست؟...

ول کنید!ای بابا!

خواب تا دمه ظهر راعشق است....

پول بیشتر را عشق است...

لباس بهتر را عشق است...

ماشین مدل بالا راعشق است...

عمل بینی  را عشق است...

اینترنت پرسرعت را عشق است...

لب ساحل را عشق است...

وزیر امور خارجه را عشق است...

همه چیز باید ظریف باشد...شهادت خشن است...

یه خرده هم شما به خودتان برسید....لبخند بزنید...

بروید فیس بوکو،کلوبو،اینستاگرامو ویچت...یه دوری هم آنجا بزنید...ول کنید این مساجد را...

جای صلوات،کف بزنید و سوت...

جای تکبیر،هلهله کنیدو حرکات موضون...

نماز جمعه دیگر چیست...بروید دنبال عشق حالتان این روز تعطیلی...

کمتر بگویید حسین حسین شعار ماست،شهادت افتخار ماست...

شهادت دیگر چیست...این حرفها را از کجای خود دیگر در می آورید...

ول کنید...

همش حرف از مرگ میزنید...حرف از گریه می زنید...

شهادت دیگر چه صیغه ای است...

ما فقط بخورو ببرو بزنو بگیرو برقصو...این ها را می توانیم صرف کنیم...

شهادت دیگر کیلویی چند...

راست می گویند...شهادت دیگر چیست؟...

ما هم اهل جماعت شویم تا که رسوا نشویم...

انگار بازار ریا و فریب بهتر خریدار دارد....

شهادت را دیگر با نرخ دولتی نمی فروشند...نرخ آزاد می خواهد...

انگار آمپر شهادت هم مثل دلار زده بالا...

دیگر کسی برای شهادت یک  پبسی هم باز نمی کند....

ان گار شهادت تمام شده است...

جبهه(دفاع مقدس)تمام شد و شهادت هم تمام..

واقعا عجب جمله ایست:زمین جای قشنگی نیست...

اینها که همه گفتید زیباست برای شما!!!اما شهادت از همه ی این ها زیباتر است...

شهادت دائم،میبرد،میخرد،میزند....

شهادت،شهامت میخواهد و شجاعت...

شهادت،شعار نیست،بلکه کاملا حرف از عمل است...

نه بویی نه عطریی نه صدایی نه رنگی...هیچ...

هرچند،هرچه بگویید حق دارید...

دیگر ایمان جای خودش را با نان بربری خاش خاش دار عوض کرده است...

دیگر نماز جای خودش را به رقص و هلهله داده است...

دیگر قرآن جای خودش را با BBc عوض کرده است...

دیگر نهج البلاغه جای خودش را با Manotoعوض کرده است...

دیگر چشمانمان هرزه شده است....

همه چیز حلال شده است...

دیگر چادر جای خودش را بامانتو،نه با برهنگی عوض کرده است...

دیگر دزدی از شیوه ی سنتی به شیوه ی مدرن(اختلاس)تغییر کرده است...

مثل اینکه گرگ های در لباس میش هر روز بیشتر از دیروز...

با این تفاصیل،حق دارید...شهادت دگر کیلویی چند؟...

خوش باشید...

شماها نمیخواهید که بفهمید...فی قلوبهم مرض...

شما شهادت که هیچ خدا را هم نمی فهمید...

از کوزه همان برون تراود که دروست...

هم صنف ان،معبر باز است...

اما باریک...

عاشقان را میبرند...


شما حماسه سرودید و ما به نام شما//فقط ترانه سرودیم،نان در آوردیم

برای این که بگوییم با شما بودیم//چقدر از خودمان داستان در آوردیم

و آب های جهان تا از آسیاب افتاد//قلم به دست شدیم و زبان در آوردیم


هرچه دلت میخواهد بنویس(نظر)،شاید از شهادت کم گذاشتم...

۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۹۲ ، ۲۰:۰۳
ک میل ک اس پور
چند مدتی است،دائم گشنه مان میشود...
هرچند میخوریم،ولی باز انگار شکم هایمان خالی است...
تلوزیون چندسالی است فقط کیک و کلوچه،برنج،شکلات،مرغ بریون و ... نشان میدهد...
صبح تا شب،شکمهایمان در همه ی امور پیش است...
در هر موضوعی باید اول نظر شکمهایمان را بپرسیم...
خیلی مهم است...شکم را عرض میکنم...
هرچه بزرگتر،اعتبار مان بیشتر...
جالب است مردم، افراد را با شکم هایمان میسنجند...
قضاوت ها چند سالی ست که با چشم صورت میگیرد...
در ژنو شکم هایمان پیش بود...
در سپاه یزید هم شکم ها پیش بود...
اینجا خیلی مدت است که مردم شکمهایشان را می پرستند...


پی نوشت:وَ الَّذِینَ کَفَرُوا یَتَمَتَّعُونَ وَ یَأْکُلُونَ کَمَا تَأْکُلُ الْأَنْعَامُ وَ النَّارُ مَثْوىً لَهُمْ(محمّد:12)

شکمی‌ها و شهوتی‌ها چون چهارپایانند؛ یعنی هیچ ترقی‌ای ندارند و دوزخ هم جایگاة آ‌ن‌هاست.


۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۲ ، ۲۲:۳۴
ک میل ک اس پور

 

حسین (ع) با یک  جبهه جنگید
مولا علی (ع) با دو جبهه
رهبرمان با چهار جبهه ‌جنگید
اما ترسی  نیست و نبوده!
ما دیده ایم پسران آقا را
بی آلایش و ساده
در میان همین مردم
و دیده‌ایم بچه‌های فتنه گران را
سوار اسب و یله در انگلستان و دوبی
و دیده ایم که دختر کدام شیخ
مربی اسکی و اسب داشت
و در محله لیان شانپو رای می‌خرید
ما  همهه ی این‌ها را دید‌ه ایم
و فرش کهنه و ساده خانه آقا گواه است
و شام‌های ساده آقا را هم  دیده بودیم (در کرمان(
 
ما دیده ایم این ها را ...

دشمن، از گزینه روی میز هم ما را نترسان!
باشد شماها  با بمب اتم  و سلاح‌های عجیب غریب هالیوود بیایید
 ما با همین چفیه ها می‌آییم
و  ما با همین بچه‌های بسیجی
و با موتورهای دو ترک و سه ترک ساخت وطن

با همین نماز شب خون ها
و با همین پیرزنان و پیرمردانی که هرروز  شما را نفرین می‌کنند

                             پی نوشت:حواستان باشد ما می آییم...

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۲ ، ۲۲:۵۲
ک میل ک اس پور

حسین جان شرمنده ایم...

کارمان فقط شده شرمندگی...

فقط میتوانیم سر مان را به پایین بیاندازیم...

نه امر به معروفی...نه نهی از منکری...نه خود سازی...

نه نماز درست و حسابی...

نه حجابی...

اسم مان دانشجوست...

نه اذانی!(دکتر بهشتی:دانشجو موذن جامعه است،اگر خواب بماند نماز امت قضا میشود)

نه حرکتی!نه تحصیل درست و حسابی!

حسین جان سرمان پایین است،از روی شرمندگی...

حسین جان دلمان خوش است که فقط شما را داریم...

            

حسین جان خودت ما را هدایت کن...

حسین جان نظری ویژه...

برق دنیا ما را خاموش کرده است...

آقا جان خودت ما را روشن کن...

حسین جان منتظریم...



دل نوشت:حسین جان،دلم تنگ است،زمین جای قشنگی نیست

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۲ ، ۲۲:۴۳
ک میل ک اس پور
شهدا واقعا شرمنده ایم...
         نکند به شهر مان بیایید...
                  نه، این جا،جای شما نیست...
                           روزها در خیابان که اصلا جای شما نیست...
                                  پیاده نیایید،حتما وسیله ایی داشته باشید...
                                                این جا به شهید هم تیکه می اندازند...
                                                             اگر از دست ما نارحت شدید!،حق دارید...
                                                                               اگر اخم هم کردید،حق دارید...
                         شهدا ما را هم شیطان گرفته است...
                             انگار برق دنیا، همه گیر است...
                       
شهدا یادمان رفت،اگر خواستید بیایید،چراغ خاموش بیایید...
در ضمن اگر خواستیید بیایید،شرمنده!دسته جمعی بیایید...



دل نوشت:شهدا ما را هم ببرید...

۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۲ ، ۲۰:۴۵
ک میل ک اس پور

عاشقان، وصال زیباست...

اتصال اگر رخ بدهد غوقاست...

بی خیال تکنولوژی...

اتصال عاجزانه زیباست...

حواسمان هست که اتصالمان برپاست؟!...

ان شاء الله که اتصالمان برجاست...


        


إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ ما تَصْنَعُونَ؛[عنکبوت/45]

نماز (انسان را) از زشتیها و گناه بازمى ‏دارد، و یاد خدا بزرگتر است و خداوند مى ‏داند شما چه کارهایى انجام مى ‏دهید.»




                                                                                                              

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۲ ، ۰۱:۰۰
ک میل ک اس پور